تن:ددی فاک می هاردررر
جانی:یس بیبی بوی *یک حرکت زیبا که نام نمیبرم بچه نشسته*
تن:شت وایسا یه لحظه چرا تخت داره صدا می-
تخت:میشکند*
جانی:پرت میشه پایین*
تن:یا پشمای مسیحح جانیییییییی
منیجر از پشت در:اون تو چخبره کسکشا؟
تن و جانی همزمان:شت وایسا نیا تو یه لحظههههههه
تن لباس میپوشه و میاد جلو در:جانی داشت لباس عوض میکرد یهو خورد به در پرت شد زمین
منیجر:
منیجر:زنگ بزنم اورژانس؟
جانی:آره توروخدا
منیجر:سرجدت تا اورژانس میاد شلوارتو بپوش حداقل...
و اینگونه شد که ترقوه جانی شکست و مثلا خورده بود تو در. ^^
+ولی حالا جدای شوخی شکستن ترقوه خیلی بد درد داره...پسرم بمیرم براش:"
- دوشنبه ۲۲ خرداد ۰۲